نتایج جستجو برای عبارت :

ارغوان - هوشنگ ابتهاج

1398/01/01       01 : 28 : 27
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
 آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
 آفتابی به سرم نیست
 از بهاران خبرم نیست
نفسم می گیرد
 که هوا هم اینجا زندانی ست
 هر چه با من اینجاست
 رنگ رخ باخته است
ارغوان
 این چه راز یست که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
 که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
 ب
امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی در سال ۱۳۰۶ در رشت به دنیا آمد.
ابتهاج متخلص به «ه.الف سایه»، شاعر متخلص به سایه است و موسیقی پژوه نیز می‌باشد.
وی دوره دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران تحصیل کرد و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد.
ادامه مطلب
امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی در سال ۱۳۰۶ در رشت به دنیا آمد.
ابتهاج متخلص به «ه.الف سایه»، شاعر متخلص به سایه است و موسیقی پژوه نیز می‌باشد.
وی دوره دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران تحصیل کرد و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد.
ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت و از سال1350 تا 1356 برنامه گل‌های تازه و گلچین هفته رادیو ایران را سرپرستی می‌کرد.
ابتهاج با سرودن شعرها
بی چاره دل که غارت عشقش به باد دادای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
این بیت شعر از هوشنگ ابتهاج رو تو اینستاگرام دیدم گفتم تو گوگل سرچ کنم یه بار دیگه شعرشو کامل بخونم. بعضی وقت‌ها یه شعری رو آدم هزار بار میشنوه و میخونه ولی اونقدر توش عمیق نمی‌شه و درکش نمی‌کنه اما گاهی تو یه روزهایی از زندگی همون بیت شعر رو انقدر خوب می‌‌فهمه که با خودش میگه من این همه این شعر رو شنیدم چرا به معنیش خوب دقت نکرده بودم؟
یه سایتی رو از جستجوی گوگل انتخاب ک
ارغوان
شاخه ی هم خون جدا مانده ی منآسمان تو چه رنگ ست امروز ؟آفتابی ست هوا ٬یا گرفته ست هنوز ؟من درین گوشهکه از دنیا بیرون ست ٬آسمانی به سرم نیستاز بهاران خبرم نیستآنچه میبینمدیوار استآهاین سخت سیاهآنچنان نزدیک ستکه چو بر می کشم از سینه نفسنفسم را بر می گرداندره چنان بستهکه پرواز نگهدر همین یک قدمی می ماندکور سویی ز چراغی رنجورقصه پرداز شب ظلمانی ستنفسم میگیردکه هوا هم اینجا زندانی ستهر چه با من اینجا سترنگ رخ باخته استآفتابی هرگزگوشه ی چ
ارغوان با صدای هزار هزارتا گنجشگ که داشتن جان عشاق شجریان رو زمزمه میکردن بیدار شد، رفت کنار پنجره و صورتش رو چسبوند به شیشه و گرمای صورتش  شوق زندگی رو انژکسیون کرد تو رگ سرد پنجره، پنجره جونگ رفت و کم کم رنگهای مداد رنگی برگ درختا رو نقاشی کردن، رنگ کردن.
برگشت نشست روبروی آینه و زل زد تو قاب عکس، زل زد تو چشمای ارسلان که تو عکس نشسته بود روی کنگره دیوار و دست دراز کرده بود سمت ارغوان.
گره موهاش رو باز کرد و ریخت روی شونه هاش، تمام برفی که آسم
ارغوان چارقدش رو سرش کرد، بلند شد سرش رو از میون پنجره نیمه باز برد بیرون، نیم تنه برهنه شو کش داد و تا کمر از پنجره آویزون شد و دست دراز کرد تا تنها اناری که تو بالاترین شاخه درخت مونده بود رو بچینه، نوک انگشتاش رسید به انار، ارغوان نگاهش به آسمون بود و میشنید که  پرنده ها بهش میگفتن میرن که تو پرو بمیرن، انار روی زمین افتاد و ترک خورد و رنگ قرمزش سنگ فرش رو پوشوند، چارقد ارغوان روی شاخه موند و ارغوان همراه پرنده ها می رفت که تو پرو بمیره.
 
بهار را خوش است شکوفه ارغوان را خوش است  به یاد یار در ان شکوه سرخوشت دل دیار دردمند که کودکی گره به پای رنج خود ز رنگ رخ پریده شور کودکان کار را نشسته پیر مادری ز بهر لقمه نان خود  ز ان  سکوت دختران لال و لب دل شکسته را چگونه وا شود  به من بگو ...      شکوفه ،  ارغوان      در این جهان دردمند   چگونه خوش کنم  
   بهار را خوش است     شکوفه ارغوان را خوش است      خالقی (عرفان)
 
 
 
تو را دارم ای گل، جهان با من است.تو تا با منی، جانِ جان با من است.کنار تو هر لحظه گویم به خویشکه خوشبختیِ بیکران با من است.
 
"فریدون مشیری"
 
پ.ن1:
جان و جهان خواند مرا آن صنم 
تا بزیم جان و جهان من است 
 
"سنایی"
 
پ.ن2:
بیا نگارا
بیا در آغوش من 
 
"هوشنگ ابتهاج"
شاسوسا بودمکنار همان عمارت مخروب، زیر آسمان شگفت انگیز کویرتنهای تنهاتنها صدای وبلن‌سل در فضا پخش بود، قطعه‌ی Empty Skyو مه عمیق، انگار که تمام ابرهای دنیا به زمین آمده بودند
ارغوان ابتهاج می‌خوانم و منتظر 
منتظر تو که از میان ابرها پیدا شوی
آه ای بهار عاشقی
ای غریب ناکجا...
آی ای نسبم صبحگاه من
این منم در این غروب بی کسی
(دریچه آه می کشد
تو از کدام راه می رسی...؟)۱
 
آی...
قصه های جز خدا کسی نبود!
غریبه ام در این سرا
نگاه کن به شعر من...
نگاه تو چه مست می کند مرا
 
آی ای طلوع هر پگاه من
در این غروب نا کجا
نیامده چه زود می روی...
آفتاب من...!
 
شاعر : عینک
 
۱: تضمین شده از هوشنگ ابتهاج
گلوی مرغ سحر را بریده اند و
هنوز
در این شط شفق
آواز سرخ او
جاریست...
 
 
*شعر از هوشنگ ابتهاج
 
من اگر کر بشوم، چشمانم تو را خواهد شنید. اگر کور بشوم، تو را در این افسرده حالی ها استشمام میکنم تا زندگی بیابم. جان دوباره در من دمیده ای...
تو چه میدانی که مریض حالی ات چه دردی به جانم انداخته است؟
ارغوان،شاخه همخون جدا مانده منآسمان تو چه رنگ است امروز؟آفتابی‌ست هوا؟یا گرفته‌است هنوز؟من در این گوشه که از دنیا بیرون استآفتابی به سرم نیستاز بهاران خبرم نیستآنچه می‌بینم دیوار استآه این سخت سیاهآن چنان نزدیک استکه چو بر می‌کشم از سینه نفسنفسم را بر می‌گرداندره چنان بسته که پرواز نگهدر همین یک قدمی می‌ماندکورسویی ز چراغی رنجورقصه پرداز شب ظلمانی‌ستنفسم می‌گیردکه هوا هم اینجا زندانی‌ستهر چه با من اینجاسترنگ رخ باخته استآفتابی
صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شورگرچه از قصه ی ما می ترکد سنگ صبور
از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشتای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور
تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشقکه به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور
در فروبند برین معرکه که کآن طبل تهیگوش گیتی همه کر کرد ز غوغای غرور
تیز برخیز ازین مجلس و بگریز چو بادتا غباری ننشیند به تو از اهل قبور
مرگ می بارد ازین دایره ی عجز و عزاشو به میخانه که آنجا همه سورست و سرور
شعله ای برکش و برخیز ز خاکستر خویشز
 
 
درود بر شما
 
سوژه  جدید مورد بررسی ما، گیاهی نیست جز ارغوان.  چند ماهی میشه که تمایلم به نوشتن، بیشتر به سمت گیاهایی رفته که  داستان جالب  برای گفتن داشته باشن .  هفته پیش در مورد گل موگه صحبت کردیم با نماد هایی که داشت،. امروز هم یک گیاه  پر ماجرا داریم که گفتن داستانش خالی از لطف نیست. 
 
گیاه درختچه ای ارغوان (Cercis siliquastrum)خانواده : پروانه واران یا باقلاییان (Legumes)خارجی ها بهش میگن : Judas Treeبومی : ولایت پروان افغانستان، دشت های خراسان ( کلات
ارغوان
دره در 4کیلومتری ییلاقات طرقبه و 20کیلومتری شهر مشهد قرار دارد. دشتی پراز درخت
ارغوان با شکوفه های بنفش وبرگ هایی به شکل قلب زیبایی خاص و وصف نشدنی به ارغوان
دره بخشیده است. درخت ارغوان به دلیل سازگاربودن با خاک های آهکی و خشک در مناطق
خشک و کم آب  بسیار بهتر رشد می کند.
همچنین عبور تالاب فصلی زیبا از ارغوان دره زیبایی دشت ارغوان را بیشتروبیشتر کرده
است. همه این خصوصیات دست به دست هم داده تا دشت ارغوان به وجودبیاید و روزانه پذیرای
5000گرد
ارغوان
دره در 4کیلومتری ییلاقات طرقبه و 20کیلومتری شهر مشهد قرار دارد. دشتی پراز درخت
ارغوان با شکوفه های بنفش وبرگ هایی به شکل قلب زیبایی خاص و وصف نشدنی به ارغوان
دره بخشیده است. درخت ارغوان به دلیل سازگاربودن با خاک های آهکی و خشک در مناطق
خشک و کم آب  بسیار بهتر رشد می کند.
همچنین عبور تالاب فصلی زیبا از ارغوان دره زیبایی دشت ارغوان را بیشتروبیشتر کرده
است. همه این خصوصیات دست به دست هم داده تا دشت ارغوان به وجودبیاید و روزانه پذیرای
5000گرد
ارغوان
دره در 4کیلومتری ییلاقات طرقبه و 20کیلومتری شهر مشهد قرار دارد. دشتی پراز درخت
ارغوان با شکوفه های بنفش وبرگ هایی به شکل قلب زیبایی خاص و وصف نشدنی به ارغوان
دره بخشیده است. درخت ارغوان به دلیل سازگاربودن با خاک های آهکی و خشک در مناطق
خشک و کم آب  بسیار بهتر رشد می کند.
همچنین عبور تالاب فصلی زیبا از ارغوان دره زیبایی دشت ارغوان را بیشتروبیشتر کرده
است. همه این خصوصیات دست به دست هم داده تا دشت ارغوان به وجودبیاید و روزانه پذیرای
5000گرد
هوشنگ فناییان متولد 13/2/1343 در طهران 
ماشین ساز و با تجربه در زمینه ساخت ماشین الات چاپ حرارتی و چاپ سیلک 
متبحر در زمینه تجارت در فضای مجازی 
مشاوره در زمینه تولید و چاپ سیلک و حرارتی سابلیمیشن 
هوشنگ فناییان علاوه بر زمینه های تجاری و صنعتی در زمینه های خاصی علاقه مند و مشتاق است 
علاقه ها تعلیم و تربیت 
تدریس 
نگارش در زمینه های بازاریابی و فلسفه و روانشناسی 
نگارش در زمینه جملات کوتاه  کاربردی 
هوشنگ فناییان مشاوره شما 09120067890
09118117400
اولین برنامه گروه کوهنوردی و طبیعت گردی دوستداران طبیعت بردسکن در سال 1398 ، طبیعت گردی دره ارغوان بود که در روز جمعه 23 فروردین ماه برگزار شد . دره ارغوان در فاصله 25 کیلومتری شمال شهرستان بردسکن قرار دارد و مسیر دسترسی به دره ارغوان از داخل روستای علی آباد کشمر می باشد . 
به دلیل بارندگی ها و سیلاب های اخیر که در منطقه بردسکن بی سابقه بود باعث شده تا سد دره ارغوان همانند تمامی سد ها و بندهای خاکی که در این منطقه می باشد آبگیری شود و حتی در بعضی م
ناله
ز داغ عشق تو خون شد دل چو لاله ی من
فغان که در دل تو ره نیافت ناله ی من
مرا چو ابر بهاری به گریه آر و بخند
که آبروی تو ای گل بود ز ژاله ی من
شراب خون دلم می خوری و نوشت باد
دگر به سنگ چرا می زنی پیاله ی من
چو بشنوی غزل سایه چنگ و نی بشکن
که نیست ساز تو را زهره سوز ناله ی من
هزار سال پیش 
شبی که ابر اختران دوردست 
می گذشت از فراز بام من 
صدام کرد
چه آشناست این صدا 
همان که از زمان گاهواره می شنیدمش
همان که از درون من صدام می کند 
هزار سال میان جنگل ستاره ها 
پی تو گشته ام ...
ستاره ای نگفت کز این سرای بی کسی 
کسی صدات می کند!
هنوز دیر نیست 
هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست 
عزیز هم زبان 
تو در کدام کهکشان نشسته ای ... 
 
× هوشنگ ابتهاج - همزاد 
× شعر جدید جناب سایه ، بخش هایی از این شعر باعث می شود نفس آدم بگیرد
× شبی دیگر
اشک واپسین
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امیر درمان داشتم درمانده تر رفتم
تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین
به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم
نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم
ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم
ادامه مطلب
شازده احتجاب
نوشته هوشنگ گلشیری
 
من اعتراف میکنم که تا امروز از شناختن هوشنگ گلشیری محروم بودم. شازده احتجاب روایتی بود که با آن توانستم بوف کور صادق هدایت را به درستی بشناسم. جریان سیال ذهن نویسنده آدم را به دیوانگی میکشاند.
من از این پس صدای هوشنگ گلشیری و شازده اش را از در و دیوار دانشگاه اصفهان خواهم شنید.
 
قیمتش به چاپ امسال ۱۳ تومان است. پول یک لیوان ذرت مکزیکی است که بروید با عشقتان شریکی نوش جان کنید. (البته به مناسبت ولنتاین) 
دانلود کتاب حقوق دریایی هوشنگ امید
دانلود کتاب حقوق دریایی هوشنگ امید
دانلود کتاب حقوق دریایی نوشته دکتر دانلود کتاب حقوق دریایی هوشنگ امید با کیفیت بالا ...
دریافت فایل
https://www.ghatreh.com › news › دانلود-کتاب-حقوق-دریایی-هوشنگ-امید ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ - دانلود کتاب حقوق دریایی هوشنگ امید دانلود کتاب حقوق دریایی نوشته دکتر دانلود کتاب حقوق دریایی هوشنگ امید با کÛ. کتاب حقوق دریایی هوشنگ امید - پروژه ها - پایگاه دانلود رایگان ... https://www.takbook.com › best › book › ک
و من یک روز نشستم و فکر کردم، حالا فکرتان هم جای بدی نرود. جای بدی ننشستم، در اتاقم روی تخت یا شاید هم صندلی، البته شک دارم نشسته باشم، چون من اصولا آدم تنبلی هستم و هر جا فرصتش باشد دراز خواهم کشید، حالا به چه چیزی فکر می کردم، برایتان خواهم گفت. قطعا تمام آن چیزی که به آن فکر میکردم را به شما نخواهم گفت، خب نمی شود آمد و جارکشی کرد و هوشیار باش بیدار باش گفت و گفت که مثلا به سینه های آن دوست دختر ده سال پیشم فکر میکردم که شبیه ...، اصلا به شما ربط
آخر دل است این
دل چون توان بریدن ازو مشکل است این
آهن که نیست جان من آخر دل است این
من می شناسم این دل مجنون خویش را
پندش مگوی که بی حاصل است این
جز بند نیست چاره ی دیوانه و حکیم
پندش دهد هنوز، عجب عاقل است این
گفتم طبیب این دل بیمار آمده ست
ای وای بر من و دل من، قاتل است این
کنت چرا نهیم که بر خاک پای یار
جانی نثار کردم و ناقابل است این
اشک مرا بدید و بخندید مدعی
عیبش مکن که از دل ما غافل است این
پندم دهد که سایه درین غم صبور باش
در بحر غرقه ام من و ب
هوا بد استچه ابرتیره ای گرفته سینه تو راکه با هزار سال بارش شبانه روز هم دل تو وا نمی شودتو از هزاره های دور آمدی
_______
جهان چو ابگینه شکسته ایستکه سرو راست هم در اوشکسته مینمایدچنان نشسته کوهدر کمین این غروب تنگ که راهبسته مینمایدتزمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنجبه پای او دمی است این درنگ درد و رنجبسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزندرونده باشامید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش
هوشنگ ابتهاج 
 
 
ساغر ارغوان گردش می سبو سبو ز ابر بهار بر چمن باده کشان قدح قدح نرگس و سرو و نسترن
دشت و دمن معنبر از بارش ابر آذری باد هوا معطر از لاله و بید و یاسمن
نخوت دی شکسته شد غنچه ی گل شکفته شد بلبل سرخوش از سمن بر سر شاخه نغمه زن
طرف بنفشه زار شد مست و خمار یار من نوش لبش سبوی می زلف کجش شکن شکن
حلقه ی طره تا گشود خرمن گیسوان نمود از خم شانه پشته شد تا به کمر رسن رسن
مطرب خوش نوای ما پرده ی خوش بنا نما شور دگر بپا نما جامه دران بزن بزن
گر نشکفته ام چو گل
آخ آقای ابتهاج ، آخ از آن فیلم ۳۶ثانیه‌ای که نمی‌دانم مصاحبه‌ی شما با کدام شبکه و با چه کسی‌ست،
من این فیلم را هزار بار دیده‌ام ، شما در گوشه‌ی سمت راست تصویر نشسته‌اید و پشتتان یک کتاب‌خانه پر از کتاب است، با همان صدای دلچسبتان میخوانید : نشسته‌ام به در نگاه میکنم،دریچه آه میکشد ، اینجایش مکث می‌کنید ، یک مکث کوتاه که انگار صدای آه کشیدن دریچه در خاطرتان زنده شده باشد ، بعد ادامه می‌دهید ، تو از کدام راه میرسی ، خیال دیدنت چه دلپذیر بو
امروز نشسته‌ام پای لپ‌تاپ و دارم طرز پخت بوقلمون را برای مامان پیدا می‌کنم چون تا به حال گوشت بوقلمون درست نکرده است و ما هم نخورده‌ایم جایی و بلد هم نیستیم. فرکانس رادیو را گذاشته‌ام روی رادیو فرهنگ و به برنامه‌ی بزرگداشت هوشنگ ابتهاج گوش می‌دهم و حسین قوامی به گونه‌ای رشک‌برانگیز می‌خواند "تو ای پری کجایی؟ که رخ نمی‌نمایی..."، همزمان دارم هزینه‌ی اولیه برای قدم گذاشتن در کاری که بهش علاقه دارم را برآورد می‌کنم و مثل همیشه توی سرم ه
عمری به سر دویدم در جست وجوی یارجز دسترس به وصل ویم آرزو نبوددادم در این هوس دل دیوانه را به باداین جست و جو نبودهر سو شتافتم پی آن یار ناشناسگاهی ز شوق خنده زدم گه گریستمبی آنکه خود بدانم ازین گونه بی قرارمشتاق کیستمرویی شکست چون گل رویا و دیده گفتاین است آن پری که ز من می نهفت روخوش یافتم که خوش تر ازین چهره ای نتافتدر خواب آرزوهر سو مرا کشید پی خویش دربدراین خوشپسند دیده ی زیباپرست منشد رهنمای این دل مشتاق بی قراربگرفت دست منو آن آرزوی گم ش
#مجالس+
#دیوارنوشتهای من
#هوشنگ ابتهاج
سلام بر دوستان دیده و ندیده و عزیز دیده عیدتون مبارک. ان شا الله آرزو های خوبتون همین امروز برآورده بشه.
حضرت حافظ می‌فرماید:
"در خلاف آمد عادت بطلب کام که من     کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم"
متاسفانه داد قیصر و فریدون درآمد که بابا چه خبره دست از سر ما بردار. من هم به ناچار ناامیدانه گشتم در جستجوی شاعری دوست بداری ("دوست بداری" صفته به معنی دوست داشتنی) تا این که در دیار فرنگ پیر بچه ای دیدم هوشنگ نام ک
اجاره آپارتمان در دیباجی جنوبی، ارغوان
مشخصات ملک
مساحت: 140 متر
 
تعداد اتاق: 3
 
وضعیت بنا: 24 سال ساخت
 
طبقه: 2
پارکینگ  دارد انباری  دارد آسانسور  دار
توضیحات
آپارتمان مسکونی دیباجی جنوبی ارغوانمتراژ:۱۴۰تعداد خواب:۳سن:۲۴طبقه:۲چندطبقه چند واحدی:۲طبقه تک واحدیامکانات:پارکینگ/انباری/بالکنسیستم تهویه:کولر/گاز/شوفاژ
 
املاک دلتا
 
 
چه بهار دلگیری...اصلا بهار همیشه دلگیر بوده، نمیدونم چرا بقیه انقدر ذوق اومدنش رو دارن‌.چه ذوقی داره شروع یه سالِ دیگه بدونِ تو؟!
چقدر رنگ سبزِ این روزهای شهر تو چشم میزنه و حالمو بد میکنه‌.
راستی بهت گفته بودم فصل بهار اذیتم میکنه؟ بهار هیچوقت مالِ من نبوده، درست مثل تو.
اگه یه روز خواستی بیای، بهار نیا.... پاییز بیا، وقتی دارم پا به پای طبیعت برات میبارم بیا، وقتی امید مثل پرنده ها از دلم کوچ میکنه بیا، وقتی هوای دلم ابری و تیره است بیا‌.
بذا
فقط هوشنگ سیحون میتونست سازنده ‌ی آرامگاه خیام باشه.شعر دیواره رو بده جلال‌الدین همایی انتخاب کنه،ده پایه متقاطع رو برای اشاره به هندسه،گل سنبله رو در اشاره به ریاضیات،و ستاره ‌ی سقف رو برای اشاره به نجوم تعبیه کنه،و حتی درختای زردآلو رو برای تحقق آرزوی خیام که در چهار مقاله ی عروضی اومده!
جای آذر صنیع به‌عنوان اولین زن بانکدار ایرانی در لابه‌لای تاریخ ایران خالی است. اطلاعات واضح و روشنی از زندگی او تا قبل از ازدواج با ابوالحسن ابتهاج وجود ندارد. بررسی‌های صورت‌گرفته در راستای یافتن هویت آذر صنیع و سبک زندگی، کار و روابط او، مرا به سمت کتاب خاطرات ابوالحسن ابتهاج سوق داد.
 

با کمی پیشروی در این موضوع، دریافتم که آذر با اینکه از نظر شخصیتی زنی قدرتمند بوده، اما تنها در کنار ابوالحسن ابتهاج معنا پیدا می‌کند به‌طوری‌که ر
متن عاشقانه‌ای دیگر از هوشنگ ابتهاج

——–| ارائه شده توسط وبسایت متن عاشقانه |—–—



ای عشق تو ما را به کجا می‌کشی ای عشق!
جز محنت و غم نیستی، اما خوشی ای عشق
این شوری و شیرینی من خود ز لب توست
صد بار مرا می‌پزی و می‌چشی ای عشق
چون زر همه در حسرت مس گشتنم امروز
تا باز تو دستی به سر من کشی ای عشق
دین و دل و حسن و هنر و دولت و دانش
چندان که نگه می‌کنمت هر ششی ای عشق
رخسارهٔ مردان نگر آراستهٔ خون
هنگامهٔ حسن است چرا خامشی ای عشق
آواز خوشت بوی دل سو
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادیبه غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
ز تو دارم این غم خوش به جهان ازا ین چه خوشترتو چه دادیَم که گویم که از آن به‌اَم ندادی
چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشینبه از این در تماشا که به روی من گشادی
تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزینظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟
همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتیهمه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی
ز کدام ره رسیدی ز. کدام در گذشتیکه ندیده دیده رویت به درون دل فتادی
به سر بلندت‌
هر چه گفتم جملگی از عشق خاست
جز حدیثِ عشق گفتن دل نخواست
حشمتِ این عشق از فرزانگی ست
عشقِ بی فرزانگی دیوانگی ست
دل چو با عشق و خرد همره شود
دستِ نومیدی ازو کوته شود
گر درین راه طلب دستم تهی ست
عشقِ من پیشِ خرد شرمنده نیست
هوشنگ ابتهاج
همیشه بعد خوندن پستای بقیه یادم میاد چیزی واسه نوشتن دارم :)) مثل همین پست :دی
اصولا برای شاد شدن و حس خوب داشتن حتی با چیزای کوچیک من فکر میکنم باید کودک درون آدم فعال باشه.مثلا من هنوزم اگه برم اسباب بازی فروشی اسباب بازی بخرم واقعا خیلی خوشحال میشم یا مثلا کارتون نگاه کردن رو به فیلم نگاه کردن رو ترجیح میدم.قربونش برم،بچه درونمو اجازه ندادم بزرگ شه ^_^
زمانی که بچه بودم عادت داشتم روی مرغ و خروس هایی که مامانم داشت اسم بذارم.یه خروس داشتم اسم
خب راستش نمیدونم چرا اما امسال خیلی خیلی زیاد به سمت ادبیات و اشعار زیبای شاعران خودمون کشیده شدم(حتی یه دفتر برای نوشتن شعرایی که ازشون خوشم اومده کنار گذاشتم) ولی واقعا تو دنیا تک هستن
حالا به جز شاعرای ایران کهن از شاعرای معاصر پیرو مکتب استاد هوشنگ ابتهاج شدم
در کل ادبیات خیلی قشنگه اینو امسال درکش کردم،با روح و جان کتابشو بخونید تا شاید فرجی شد و هشتاد نود درصد زدید تو کنکور
گفتم حالا که حرف شعر شد این پست رو با یه شعر تموم کنم
روزگاریس
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
سلام عیدتون مبارک (:
امیدوارم امسال سال بهتری برای هرکدوممون باشه....
این چندین هفته قرنطینه من به خوندن یک سری از کتاب ها که تو عکس مشاهده میکنید ختم شد و گوش دادن به موز
در این پست از وبلاگ قرار است به طبیعت زیبای دره ارغوان در شهرستان بردسکن سفر کنیم و با این جاذبه طبیعت گردی بیشتر آشنا شویم . در ادامه کلیپ های دره ارغوان و تصاویری از طبیعت زیبایش را تقدیم شما عزیزان می کنیم . با ما همراه شوید ...
دره ارغوان بردسکن کجاست ؟
دره ارغوان در فاصله ی 25 کیلومتری شمال شرقی شهرستان بردسکن و در کوههای شمالی روستای علی آباد کشمر واقع می باشد و این دره به دلیل رویش درختچه ها و گلهای ارغوان به این نام معروف شده است . هر ساله
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



















راضی اید از زندگی؟هوشنگ ابتهاج پاسخ می دهد...
دانلود اهنگش
آسمان چشم او آیینه کیست
آن که چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین، درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
گریه مگن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل های ما
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه کیست
آن که با من روبرو بود
درد و نفرین بر سفر
این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردی با دل من
قصه سنگ و سبو بود
من
عاطفه طیّه (مصاحبه کننده) این بیت ه ا سایه (هوشنگ ابتهاج) را می خواند :
من اندُه خویش را ندانم
این گریۀ بی بهانه از تست
استاد گریۀ بی بهانه چه حالیه؟
ه ا سایه ( سکوتی عمیق می کند...) یه وقتهایی هست که آدم نمی دونه چه مرگشه واقعا. خیلی چیز عجیب و غریبیه . یه زمانی شما علت مشخصی برای گریه دارین ؛ از یکی جدا افتادین، مصیبتی بهتون رو کرده، ولی یه وقتی شما ظاهرا چیزتون نیست ولی در واقع هست ولی شما نمی دونین چیه. گریۀ بی بهانه ایم حالت گمیه که آدم گاهی وقته
دانلود کتاب حقوق دریایی هوشنگ امید
 
 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دریافت فایل کتاب - سازمان بنادر و دریانوردیPDFی ﻛﺘﺎب. ﻫﺎی ﻣﻌﺮﻓﻲ ﺷﺪه در. اﻳﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ، ﺑﺮ. ﻓﻀﺎی ﺗﺨﺼﺼﻲ و ﻋﻤﻴﻖ آن آﺷﻨﺎﻳﻲ ﻳﺎﺑﻴﻢ . ﻓﻀﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻴﺶ از ... ﻗﺎﻧﻮن درﻳﺎﻳﻲ. /. HE 965 . 293. اﻣﻴﺪ، ﻫﻮﺷﻨ. ﺣﻘﻮق درﻳﺎﻳﻲ. /. ﺗﻬﺮان. : ﻣﺪرﺳﺔ ﻋﺎﻟﻲ ﺑﻴﻤﻪ،. 1353 .2.farsibook.blogfa.comپایگاه دریافت رایگان کتب فارسیپایگاه دریافت رایگان کتب فارسی اللهم عجل لولیک الفرج و النصر و
ماجرای قرار جالب حسین_علیزاده و  سایه
حسین علیزاده، هنرمند پرآوازه کشورمان آثار ماندگار و ارزشمند زیادی در حوزه موسیقی ساخته است که انتخاب برترین آنها ممکن نیست. چه کارهای بی‌کلام و آهنگسازی برای فیلم‌ها و سریال‌ها و چه کنسرت‌ها و آثاری که علیزاده با همراهی محمدرضا شجریان و دیگر خواننده‌های مطرح اجرا و منتشر کرده است.
استاد علیزاده گفتگویی به ماجرای جالبی در مسیر ساختن اثر نینوا اشاره کرد:
یک بار سایه (امیر هوشنگ ابتهاج؛ شاعر معاصر) گ
 
  ارغوان را خیلی دوست داشتم. مدت زیادی با من و درخیالم بود. هرجا که می رفتم، هرجا که می خوابیدم ، حتی در نفس کشیدن هایم.
   شعرهایم برای او بود. داستان هایم از او بود و حتی راز و نیازم برای او بود. پناه بر خدا ! گاهی انگار جای خدا هم می نشست . چون از زیبایی بهره ای برده بود . گاهی فکر می کرد الهه ی زیبایی ست و دوست داشت تمام سیم و زر دنیا را در پایش نثار کنند. اما من فقط می توانستم ردای کسی را بر دوش داشته باشم که اندک حسی عاشقانه در قالب کلمات بریزد و
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
ز تو دارم این غم خوش به جهان از این چه خوشتر
تو چه دادیَم که گویم که از آن به‌اَم ندادی
چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین
به از این درِ تماشا که به روی من گشادی
تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزی
نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟
همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی
ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی
که ندیده دیده رویت به درون دل فتادی
به سرِ بل
دانلود آهنگ سریال وارش سالار عقیلی
دانلود تیتراژ سریال وارش شبکه سه سیما با صدای سالار عقیلی هم اکنون با لینک مستقیم کیفیت عالی 320 و 128 به همراه متن از رسانه آپ آهنگ
Download New Music By : Salar Aghili – Varesh
ترانه سرا : هوشنگ ابتهاج / موسیقی: پیمان خازنی
دانلود آهنگ سریال وارش سالار عقیلی

ادامه مطلب
دانلود کتاب صوتی شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری
فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 15 حجم کل فایل ها: 165 مگابایت مدت زمان پخش: 2 ساعت و 50 دقیقه نویسنده: هوشنگ گلشیری انتشارات: نیلوفر توضیحات: هوشنگ گلشیری بی zwnj;تردید در زمره بارزترین چهره zwnj;های داستان zwnj;نویسی ایران در قرن بیستم است که رمان برجسته شازده احتجاب ...
دریافت فایل
چند این شب و خاموشی؟ وقت است که برخیزم
وین آتش خندان را با صبح برانگیزم
گر سوختنم باید افروختنم بایدای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم
صد دشت شقایق چشم در خون دلم داردتا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم
چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهانصد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم
برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتشوین سیل گدازان را از سینه فروریزم
چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارمچون خشم رخ افروزد در صاعقه آویزم
ای سایه ! سحرخیزان دلواپس خورشیدندزندان شب یلدا بگ
دانلود کتاب حقوق دریایی هوشنگ امید
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دریافت فایل کتاب - سازمان بنادر و دریانوردیPDFی ﻛﺘﺎب. ﻫﺎی ﻣﻌﺮﻓﻲ ﺷﺪه در. اﻳﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ، ﺑﺮ. ﻓﻀﺎی ﺗﺨﺼﺼﻲ و ﻋﻤﻴﻖ آن آﺷﻨﺎﻳﻲ ﻳﺎﺑﻴﻢ . ﻓﻀﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻴﺶ از ... ﻗﺎﻧﻮن درﻳﺎﻳﻲ. /. HE 965 . 293. اﻣﻴﺪ، ﻫﻮﺷﻨ. ﺣﻘﻮق درﻳﺎﻳﻲ. /. ﺗﻬﺮان. : ﻣﺪرﺳﺔ ﻋﺎﻟﻲ ﺑﻴﻤﻪ،. 1353 .2.farsibook.blogfa.comپایگاه دریافت رایگان کتب فارسیپایگاه دریافت رایگان کتب فارسی اللهم عجل لولیک الفرج و النصر و اج
 
زنده یاد استاد هوشنگ‌کاشانیانانجمن نمایش بادرودبهمن ماه سال ۱۳۷۰نمایشنامه خار و دل به کارگردانی مرحوم کاشانیان❇️از راست ردیف پائینذبیح اله صولتیان- رضا آقابابایی-محمد ستاره-حسین بهروان-محمدرضا احمدی و مرحوم کاشانیان❇️ردیف بالا از راستحسن نوریان-حمید خواجه امیری- هنر بارزانی -محمود ذاکری-علی جوادی فر-عباس شفیعیان
پدربزرگمان فالی زده بود و گفته بود تو ی در راه پسرکی هستی که روزگارمان را عوض می‌کند  اما نه فدایت شوم. سونوگرافی مادرت دقیق‌تر بود و خبر آمدن دخترکی را که همیشه منتظرش بودم به جهان داد  
نامت ارغوان است. و من تنها خاله‌ی تو هستم. این روزها برایت لوازم زندگی بشری را آماده می‌کنیم  . لباس و کفش و کلاه و تخت و اسباب‌بازی و این چیزهایت را فراهم می‌کنیم که چهار ماه دیگر به دنیا بیایی و عزیز دل همه‌ی ما بشوی. 
از آن چند سلول انگشت‌شمار به مرحله
«هوا بد است، تو با کدام باد می‌روی؟» این بخش از شعر «زندگی» هوشنگ ابتهاج را موقع خواندن این یادداشت گوشه ذهن داشته باشید. چون هر آنچه می‌گویم را باید بشکن‌زنان بیامیزیم با این بخش از شعر ناصرالدین‌شاه که «تا قمر در عقربه حال ما چنینه». این توضیح ضروری و اولیه را گفتم که اگر ذکر مصیبت شد نگویید نویسنده بی‌انصافی کرد؛ چون خوب می‌دانم چنان ابر تیره‌ای سینه علم را در ایران گرفته که با بارش هزار ساله هم انگار قصد خالی شدن ندارد.
وقتی تحصیلات
فصل اول
ناخدا یکم تکاور بازنشسته، هوشنگ صمدی کلخورانی هستم و خوشحالم که پس از گذشت سال ها فرصتی دست داد تا بتوانم شمه ای از خاطرات آن دوران بگویم. دوران پر فراز و نشیبی که گاه به یک خواب و رویای دوردست می ماند. ...
تکاوران نیروی دریایی خرمشهر: خاطرات ناخدا یکم هوشنگ صمدی فرمانده گردان تکاوران در خرمشهر / به کوشش سیدقاسم یاحسینی / سوره مهر
چه فکر می‌کنی؟که بادبان‌شکسته زورق به گِل نشسته‌ای‌ست زندگی؟
در این خرابِ ریخته، که رنگ عافیت از او گریخته؛ به بن رسیده، راه بسته‌ای‌ست زندگی؟چه سهمناک بود سیل حادثه!
که همچو اژدها دهان گشود، زمین و آسمان ز هم گسیخت، ستاره خوشه خوشه ریخت.و آفتاب در کبود دره‌های آب غرق شد.هوا بد است. تو با کدام باد می‌روی؟چه ابر تیره‌ای گرفته سینه‌ی تو را که با هزار سال بارش شبانه‌روز هم دل تو وا نمی‌شود؟
تو از هزاره‌های دور آمدی.در این درازنای خون‌ف
آلبوم افسانه چشم‌هایت اثر مشترک همایون شجریان و علیرضا قربانی پس از انتظاری نسبتا طولانی بالاخره منتشر شد. اولین خبرها از تولید این آلبوم به مردادماه سال 93 بر می‌گردد. اکنون پس از پنج سال این وعده تحقق یافته است. این مجموعه شامل یازده آهنگ باکلام در سبک موسیقی کلاسیک ایرانی است و آهنگسازی آن بر عهده مهیار علیزاده بوده است. بخشی از این قطعات بر روی اشعاری از نیما یوشیج تالیف شده و بخش دیگر نیز بر روی سروده‌هایی از شاعران معاصر از جمله ا
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
یه روز به لطفی گفتم که آقای لطفی! می خوام سه تار و تار یاد بگیرم. البته نه اینکه بخوام نوازندگی بکنم، فقط میخوام بتونم هر چی دلم میخواد بزنم.
لطفی گفت: ماشاالله آقا! عجب همتی دارین شما! ما بعد ا
 
نشود فاش کسی آنچه میان من و توستتا اشارات نظر نامه رسان من و توست
 
گوش کن با لب خاموش سخن می گویمپاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
 
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندیدحالیا چشم جهانی نگران من و توست
 
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسیدهمه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
 
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنهای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
 
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشتگفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
 
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقلهر کج
چه غریب ماندی ای دل...نه غمی..
نه غم گساری..
نه به انتظار یاری...
نه ز یار انتظاری...
#ابتهاج
پر از سه نقطه ام...
پر از مکث..
مکث برای زیستن...
و یا نزیستن..
میخوام سه نقطه هایم را پرت میکنم از زندگی ام بیرون ...
و افسار زمانی که دارم رو به دست بگیرم...
نمیدونم چه قدر به خط پایان مونده...
و یا چه قدرش رو طی کردم...
فقط میخوام همونی بشم که باید باشم...
همونی که واقعا هستم...
 
نمیدانم چه میخواهم بگوییم
غمی در استخوانم میگدازد
"هوشنگ ابتهاج"
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


دلم بودن گرمت را میخواهد...نگاه های پر مهرت را...
چه میشد اگر در اقیانوس لایتناهی چشمانت غرق شوم....
دلم ج
سریال هیولا
ساخته مهران مدیری، به نویسندگی پیمان قاسم خانی و تهیه کنندگی سید مصطفی
احمدی است که بازیگرانی همچون فرهاد اصلانی، مهران مدیری،شبنم مقدمی، گوهر
خیراندیش، شیلا خداداد، محمد بحرانی، سیما تیرانداز، میرطاهر مظلومی، نیما
شعبان نژاد، عزت الله مهرآوران، فرزین محدث، افشین زی‌نوری ومحسن قاضی
مرادی در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.

داستان سریال 
با مرور افتخارات یک خانواده‌ی اصیل و شریف به زمان حال و زندگی یکی از
نوادگ
امروز فایل پی‌دی‌اف ۱۸ صفخه‌ای با عنوان«خاطرات نجف دریابندری از مرتضی کیوان» را خواندم، دوستی که از احوالاتم خبر دارد، آن را برایم فرستاده بود، نوشته بود: «شاید برایت جالب باشد»، از او تشکر کرده بودم و پیشاپیش گفته بودم همینطور خواهد بود و همین طور بود.
نمی‌دانم این ۱۸ صفحه را از چه کتاب یا مجله‌ای جدا کرده بودند، ولی بالای صفحات زوج نوشته شده بود «نجف دریابندری» و بالای صفحات فرد تا یک جایی نوشته بود «یک گفتگو» و از آنجا به بعد نوشته بو
الهى‏
چگونه از عهده شکرت برآیم که روزى با کتاب موش و گربه عبید زاکان فرحان بودم و
امروز به تلاوت آیات قرآن الرحمن.

الهى‏
مصلّى کجا و مناجى کجا تالى فرقان کجا و اهل قرآن کجا. خنک آنکه مصلّى مناجى و تالى
فرقان و اهل قرآنست.

الهى‏
جنّ گفتند سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا
بِهِ‏ واى بر انسى که از جنّ کمتر است.

الهى‏
ماه مبارک (1390 ه ق) را حرام کردم که نه قدر روزه را دانستم و نه قدر قدر را، نه
قرآن خواندم و نه سحر داشتم
رفتم کتابخونه تشخیص بخونم.یک ساعت خوندم دیدم هوابینهایت خوبه سریع زدم بیرون و ساعت ۴ونیم از میدون تقی آباد حرکت کردم و تاخودخوابگاه پیاده امدم و راس۶رسیدم خوابگاه.
هواانقدرخوبه که انصافا حیفه سینگل باشی
یکی ازدوستای صمیمیم مشکل بدی براش پیش اومده بود چندوقت پیش و من چندتاکلاسوبجاش رفتم.یکی ازاین کلاساکه عملی بودیک دختره ی تازه دانشجوی پی اچ دی شده مسئول تدریسش بود.خیلی اتفاقی حس کردم چ
قدرشخصیت خوبی داره.گرم صحبت شدیم و یباردیگه هم دیدم
سریال هیولا
ساخته مهران مدیری، به نویسندگی پیمان قاسم خانی و تهیه کنندگی سید مصطفی
احمدی است که بازیگرانی همچون فرهاد اصلانی، مهران مدیری،شبنم مقدمی، گوهر
خیراندیش، شیلا خداداد، محمد بحرانی، سیما تیرانداز، میرطاهر مظلومی، نیما
شعبان نژاد، عزت الله مهرآوران، فرزین محدث، افشین زی‌نوری ومحسن قاضی
مرادی در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.

داستان سریال 
با مرور افتخارات یک خانواده‌ی اصیل و شریف به زمان حال و زندگی یکی از
نوادگ
سریال هیولا
ساخته مهران مدیری، به نویسندگی پیمان قاسم خانی و تهیه کنندگی سید مصطفی
احمدی است که بازیگرانی همچون فرهاد اصلانی، مهران مدیری،شبنم مقدمی، گوهر
خیراندیش، شیلا خداداد، محمد بحرانی، سیما تیرانداز، میرطاهر مظلومی، نیما
شعبان نژاد، عزت الله مهرآوران، فرزین محدث، افشین زی‌نوری ومحسن قاضی
مرادی در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.

داستان سریال 
با مرور افتخارات یک خانواده‌ی اصیل و شریف به زمان حال و زندگی یکی از
نوادگ
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زندبه دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زندیکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کندکسی به کوچه سار شب در سحر نمی زندنشسته ام در انتظار این غبار بی سواردریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زنددل خراب من دگر خراب تر نمی شودکه خنجر غمت از این خراب تر نمی زندگذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غمیکی صلای آشنا به رهگذر نمی زنددل خراب من دگر خراب تر نمی شودکه خنجر غمت ازین خراب تر نمی زندچه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟برو که هیچ کس ن
فاطمه نقاش است. حرفه‌ای نیست اما تا حدودی کارش خوب است. زمستان، بی هوا و بی مناسبت، تابلویی به من هدیه داد. دوستش داشتم. کوباندمش به دیوار اتاقم. اما هر بار که نگاهم به آن افتاد، پیش از دیدنِ طرح روی بوم، آن نوشته ای که پشت ِ بوم برایم نوشته بود در ذهنم نقش می‌بست. برایم کوتاه نوشته بود :
بیرق گلگون بهار، تو برافراشته باش...
 
 
 
حالا... بهار است. ولی ...از بهاران خبرم نیست ... 
 
 
 
 
پی‌نوشت : 
دوست داشتم یک تکه از شعر ابتهاج را، یک روز، از زبان تو
به نام خداوندی شروع می کنم که او را "احکم الحاکمین" می خوانند.
امروز 20/3/98 است...پس از شکست من در مقابل تو... از اقرار به این موضوع بیزارم که تقریبا در این یک ماه چیزی جز یک بازنده نبوده ام و حتی معترف می شوم که این وبلاگ، که قرار است ذره ای از زندگی شخصی من به آن نفوذ نکند، تا اینجا پر شده از "تو" و فعلا "تو" تمام زندگی شخصی من را احاطه کرده ای. عجب نیست که نوشتن را از تو شروع کرده ام چرا که اصلا ایده نوشتن در همچین وبلاگی را تو در ذهنم انداخته ای. بدون ح
توی ذهن گم شدن، از ویژگی هایش بود.
فهم کردن بدون کلمه!
و قطعا که تنهاست اوکه در ذهن زندگی می کند. گرچه، وسیع می شود و می فهمد، و با کلمات، با خودش بیان می کند.
 
تو فهمیدنِ بی کلمه را بلدی؟
 
اما حالا می خواهد تلاش کند، زبان را از بر کند.
وی، 14 سال پیش  تصمیم گرفت کلمه ها را فراموش کند. و فراموش کرد. که از قید کلمه و ساختار فرار کرده باشد. 
حالا اما، باز باید حافظ و ابتهاج خواند. سعدی و فردوسی و حتی مولانا.
باید کلمه را فهمید.
خلاصه داستان فیلم تگزاس ۱ : داستان این فیلم دربارهٔ دو دوست به نام بهرام (پژمان جمشیدی) و ساسان (سام درخشانی) است. ساسان در برزیل زندگی کرده و بهرام نیز می‌خواهد مقیم برزیل شود. برای همین تصمیم می‌گیرد سرپرستی یک کودک برزیلی که نام مادر آن لارا است را به عهده بگیرد که و در ازای آن به ساسان پول هنگفتی بدهد. برادر آلیس (نامزد ساسان) به یک گنگستر بزرگ به نام کارلوس بدهکار است و در ازای پول می‌خواهد آلیس با آن ازدواج کند ساسان هم می‌خواهد پول بهرا
در زنجیر
ه ا سایه ( هوشنگ ابتهاج) تاسیان را ورق می زند ... به شعر زیبای « در زنجیر» می رسد:
بال فرشتگان سحر را شکسته اند
خورشید را گرفته به زنجیر بسته اند
اما تو هیچ گاه نپرسیده ای که:
- مرد
خورشید را چگونه به زنجیر می کشند!
گاهی چنان درین شب تب کردۀ عبوس
پای زمان به قیر فرو می رود که مرد
اندیشه می کند:
- شب را گذار نیست!
اما به چشم های تو ای چشمۀ امید
شب پایدار نیست!
میلاد عظیمی (مصاحبه گر) : لحن سایه هنگامی که این شعر را می خواند غمگین بود ...
ه ا سایه: این
یه دفعه پیشنهاد شد که بزنیم بیرون و بریم کوههای اطراف شهر. با اکراه پذیرفتم اما چه خوب شد که پذیرفتم. روز خوبی بود و حسابی خوش گذشت. با اونکه در گوشه و کنار ایران این روزها ترس از سیل هست اما مردم انگار نه انگار، بی خیال، ماشینها رو کنار رودخانه پارک کرده، چادر زده و مشغول خوردن و کپ و گفت بودند. البته آب شفاف بود و اونقدر زیاد نبود که ترسناک به نظر بیاد. 
ولی جدا دوست داشتم با یه دختری که ازش خوشم بیاد همچین جای باصفایی برم ولی نیست دیگه. جدا صح
سریال هیولا
ساخته مهران مدیری، به نویسندگی پیمان قاسم خانی و تهیه کنندگی سید مصطفی
احمدی است که بازیگرانی همچون فرهاد اصلانی، مهران مدیری،شبنم مقدمی، گوهر
خیراندیش، شیلا خداداد، محمد بحرانی، سیما تیرانداز، میرطاهر مظلومی، نیما
شعبان نژاد، عزت الله مهرآوران، فرزین محدث، افشین زی‌نوری ومحسن قاضی
مرادی در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.

داستان سریال 
با مرور افتخارات یک خانواده‌ی اصیل و شریف به زمان حال و زندگی یکی از
نوادگ
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
فهمیم عطار در پستی گفته بود که دوستش در یک گلدان دو نوع گل متفاوت را کاشته است. گل یاس و کاکتوس . گل یاس و کاکتوس هر دو زیبایند اما زندگی در کنار هم آن ها را می کشد چون نیاز و خواسته و شیوه ی زندگی‌شان با هم فرق می کند. زندگی نیز این گونه است . ممکن است هر دو آدم خوبی باشیم اما  به قول فهمیم عطار ترکیب دو خوب با هم همیشه خوب نمی شود . خربزه و عسل هر دو خوشمزه اند اما خوردنشان در کنار هم عواقب خوبی ندارد . 
 پدرم چندماه پیش به من گفت
بعد از مدت‌ها ننوشتن، نوشتن یک متن منسجم و یکپارچه برایم ممکن نیست به خصوص برای منی که وقتی انگشتانم به نوشتن گرم بودند هم از پسش بر نمی‌آمدم. پس به بزرگواری خودتان این چند پاره را قبول بفرمایید.
الف) چون می‌دانم اکثر شماها حوصله خواندن تا آخرش را ندارید همین اول باید بگویم که طاقچه‌ی گرامی کتاب گرانسنگ پیرپرنیان اندیش را آن هم با با قیمتی ارزان که با تخفیف ۵۰ درصدی‌اش ارزان‌تر هم می‌شود عرضه کرده است، دم طاقچه و دم نشر سخن گرم. قطعا هستن
امروز یک جلبک دلتنگ و کمی کلافه بودم که چسبید کف اتاق و درس خوند و دیگر هیچ....
وقتی دلتنگی میاد مثل مه جلوی چشم ادم رو میپوشونه...
دلم برای خونه مون تنگ شد...
برای زمستونای بچگیم...
برای علی و ارغوان...
برای مادرم...
برای سای کونگ و فا یوئن و چون کوان او....
برای لیفت ۳۱...
دلم معلقه....از همه چیز کنده اما هنوز به چیزی وابسته نشده....
دلم خودشم دیگه نمیدونه چی میخواد و با چی خوشحال میشه در اینده ی زندگی....
 تاسیس مسجد حضرت عبدالعظیم علیه السلام  به حول وقوه الهی درسال 1396 شروع شد و یکسال بعد تقریبا به اتمام رسید و این امر فقط به همت خود مردم و
اهالی شهرکهای گلستان ارغوان مفتح (گام) وهمچنین خیرین محترم  بدون بودجه وکمکهای سازمانی ودولتی صورت پذیرفت.
کیسه برنج حتی از چکمه هم می تواند جذاب تر باشد با سکانس هایی واقعا به یاد ماندنی. دارم جلوی خودم را می گیرم که عکس جالب توجهی به این پست سنجاق نکنم که حکم اسپویل را داشته باشد ؛)  انقدر که این فسقلی های بامزه به جای نقش بازی کردن، توی فیلم زندگی می کنند، آدم لذت می برد.
داستان فیلم هم از این قرار است که پیرزنی به نام معصومه خانم در حالی که نای چندانی هم برای راه رفتن ندارد، تصمیم می گیرد خودش برای تهیه برنج کوپنی راهی شود و در راه دخترکوچولوی همس
دانلود رایگان سریال هیولا 2019 با لینک مستقیم
کیفیت 4K، کیفیت BluRay 1080HQ، کیفیت BluRay 1080p، کیفیت BluRay 720pو کیفیت BluRay 480p
نام فیلم: سریال هیولا ژانر: کمدی کارگردان: مهران مدیری ستارگان: مهران مدیری، فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی، گوهر خیراندیش، شیلا خداداد، محمد بحرانی محصول کشور: ایران سال انتشار: 1397 IMDB امتیاز: – مدت زمان: هر قسمت میانگین 40 دقیقه
خلاصه داستان: با مرور افتخارات یک خانواده‌ی اصیل و شریف به زمان حال و
زندگی یکی از نوادگان آنها می‌رسیم. «هوش
 
بیخیالِ صفِ گوشت و مرغ شده‌ام. بیخیالِ هر چه که بخواهد جمله‌ی «حق گرفتنی‌ست» را هی توی مغزم بکوبد و ناتوانی‌هایم را به رخم بکشد. دیگر پلاکارد بالا نمی‌گیرم و به گلویم باد نمی‌اندازم و جلوی درِ دانشگاه به عالم و آدم اعتراض نمی‌کنم. به نظرسنجی‌های مسخره‌ی اینترنتی بدبین‌تر از همیشه شده‌ام و دیگر انگیزه‌ای برای این‌جور مسخره‌بازی‌ها ندارم. به حرف پدرم برگشته‌ام که می‌گفت «کلاهت را سفت بگیر تا باد نبرد». تا توی این وضعیتِ نامشخصِ ه
لعنت به پنج شنبه و دستان بسته اش
نفرین بر آن سکوت به عالم نشسته اش
انگار با تو عقربه ها خواب مانده اند
چسبیده ام به شعر و به وزن گسسته اش
برخیز و باز با نخ صحبت، بِکِش مرا
بیرون، از این کلافگی عصر خسته اش
فردا که تا فرا برسد باز می کُشد
ما را غروب جمعه و آن دار و دسته اش…!
ارغوان حیدری
هزار سال پیش
شبی که ابر اختران از دوردست
می‌گذشت از فراز بام من
صدام کرد
چه آشناست این صدا
همان که از زمان گاهواره می‌شنیدمش
همان که از درون من صدام می‌کند
هزار سال میان جنگل ستاره‌ها
پی تو گشته‌ام
ستاره‌ای نگفت کزاین سرای بی کسی، کسی صدات می‌کند؟
هنوز دیر نیست
هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست
عزیز هم‌زبان
تو در کدام کهکشان نشسته‌ای؟...!
                                                   ''هوشنگ ابتهاج''
عید بود امروز. حال من اما خوب نبود ... چهارمین روز از چهل روز را گذراندم. با یک دل گرفتگی ژرف.
کمی پروژه ام را پیش بردم. کمی کار خانه کردم. کمی شعر گوش دادم. کمی زبان عربی خواندم. حالا هم دارم ای گل ارغوان شجریان را گوش میدهم.
 
شام کله پاچه داشتیم. این بار من تکه تکه اش کردم. برای اولین بار پوست کله پاچه را هم خوردم. مادر آخرش گفت حالا شدی یه کله پاچه خور واقعی. پرسیدم چه طور ؟ گفت این اولین باری بود که پوست کله را هم خوردی.
لبخند زدم. گفتم اینا نشونه
از وقتی در حد و اندازه‌ی خودم سینما را شناخته‌ام، سیمرغ‌ها و تحسین‌ها و تحقیرهای جشنواره‌ی فجر خیلی برایم مهم نبوده. دروغ است اگر بگویم اخبارش را پیگیری نمی‌کنم و هیجانش را ندارم؛ اما آن‌قدری که از جوایز جشن نویسندگان و منتقدان سرذوق می‌آیم، برای سیمرغ فجر، بال‌بال نمی‌زنم! ولی این ده روز قول و قرار خوبی‌ست برای سینماگران و خبرنگاران و رسانه‌چی‌ها و مردم؛ که همه‌ی روزشان شود سینما و نقد و بحث. که حتا گاهی رها از قیل و قال دنیا، ده ر
گروه موسیقی کامکارها در سال ۱۳۴۴ برای نخستین بار در سنندج، به عنوان گروهی خانوادگی به سرپرستی حسن کامکار (ویلن) و عضویت هوشنگ (آکاردئون)، بیژن (خواننده)، پشنگ (سنتور)، قشنگ (خواننده و ویلن) و ارژنگ (تمبک)
تشکیل شد و برنامه‌های متعددی را در باشگاه افسران، مدارس و تالارهای شهر
سنندج اجرا کرد. کامکارها اوّلین تمرینات خود را شب‌ها در کنار حوض کوچک
حیاط منزل شان انجام می‌دادند. با بزرگ شدن فرزندان، به تدریج این گروه
موسیقی متکامل‌تر شد، از نظر
دانلود تمام قسمت های سریال هیولا
دانلود قسمت نوزدهم سریال هیولا
نام اثر: سریال هیولا
کیفیت: HD 1080p , HD 720p
محصول: ایران دانلود سریال در سرزمین بد
موضوع: کمدی
کارگردان : مهران مدیری
نویسنده : پیمان قاسم خانی
با هنرنمایی: مهران مدیری ، فرهاد اصلانی ، شبنم مقدمی ، گوهر خیراندیش ، شیلا خداداد ، محمد بحرانی
زبان: فارسی
مدت زمان: هر قسمت میانگین 40 دقیقه
سال تولید: 1397
تاریخ انتشار: 1397
درباره سریال هیولا :
« هیولا » جدیدترین ساخته مهران مدیری، به نوی
سوار قطار...
در حال ترک شهری قدیمی و عجییییببببب در ایتالیا به سمت روم...
نمیتونم وصف کنم که چه حسی داشت اولین بار دیدن این شهر که دور تا دورش دیوار داره و اطرافش شهر جدیدو ساختن...
دقیقا همون میدون کارتون بچه های آلپ و هایدی...
حس میکردم تو دل تاریخ رها شدم و میترسیدم حتی...
مردم خوشحالاال...
حتی مردهای متلک گو...
سیاه پوستهای مهاجر...
گداهای سیاه پوست...
بی خانه های خوشگل و بلوند...
کارگرهای بور و زیبا و خوش تیپ...
دلم خیلی تنگه...
برای امنی و آرومی اتاقم
گر جهان را نبودی این آیین،
کِی گمان بردمی زِ دشمن و دوست
خرد و داد از جهان گم شد
ور نه بودی همه جهان من و دوست.

#هوشنگ_ابتهاج (ه‍. ا. سایه)
«دوپاره»، کُلن، شهریورِ ۱۳۶۸
از دفترِ سیاه‌مشق (کارنامه،
۱۳۹۳)، ص ۳۵۱.
#قطعه
#معاصر
گروه موسیقی کامکارها در سال ۱۳۴۴ برای نخستین بار در سنندج، به عنوان گروهی خانوادگی به سرپرستی حسن کامکار (ویلن) و عضویت هوشنگ (آکاردئون)، بیژن (خواننده)، پشنگ (سنتور)، قشنگ (خواننده و ویلن) و ارژنگ (تمبک)
تشکیل شد و برنامه‌های متعددی را در باشگاه افسران، مدارس و تالارهای شهر
سنندج اجرا کرد. کامکارها اوّلین تمرینات خود را شب‌ها در کنار حوض کوچک
حیاط منزل شان انجام می‌دادند. با بزرگ شدن فرزندان، به تدریج این گروه
موسیقی متکامل‌تر شد، از نظر
آپارتمان 42 متر 8شرقی
کد: 211
 
توضیحات :
42 متر  – طبقات اول  -تک خواب -5 سال ساخت – فول بازسازی – سند آماده
 
امکانات:
کف سرامیک
کابینت ام دی اف
گاز رومیزی
شیر آلات اهرمی
نور پردازی شده
تراس
آیفون تصویری
پکیج
رادیات
قیمت کل 302 میلیون + 60 میلیون وام به عهده خریدار
 
مشاوره در امور خریدآپارتمان در اندیشه،فروش،مشارکت در ساخت
آدرس : اندیشه فاز یک ابتدای خیابان ارغوان شاهد املاک خانی
امروز، همکارم داشت از خانواده همسرش می‌گفت. اینکه تو دوران عقد‌شون مادر شوهرش تصادف می‌کنه و فوت می‌کنه و خانواده داغون می‌شه. اینکه پدر شوهر و مادرشوهرش دختر خاله پسرخاله بودن و بعد فوت ناگهانی زن، مرد دست از زندگی می‌کشه و می‌شینه تو خونه و روزی صد بار به نوه بزرگش که هشت سالشه و از طبقه بالا میاد پایین تا پیش بابابزرگش باشه می‌گه: دیگه وقتشه بمیرم.اینکه به عنوان تازه عروس وقتی همون روز تصادف میره خونه خانواده همسر، با قابلمه مربا توت
کولر اتاقم را خاموش کرده ام. پنجره را باز کرده ام.چه قدر گرم شده هوا ! دلم می خواست زمستان می بود. هفت و پنجاه و هفت دقیقه ی زمستان، حتما شب می بود. دلم می خواست یکی از آن شب های استخوان سوز زمستان می بود. از همان هایی که من در خانه هم که هستم، کاپشن می پوشم و کلاه بافت سرم می گذارم. دلم می خواست شب استخوان سوزی می بود.  تابستان ها همیشه هوس ِ زمستان سراغم می آید. نه این که زمستان را بیشتر دوست داشته باشم. نه ... زمستان اما انگار به ذات آدم نزدیک تر است
هوشنگ معلم ساده و با شرافتی که به زندگی خود قانع است و چشم‌داشت زیادی به
مال دنیا ندارد، اما ناخواسته در مسیری قرار می‌گیرد که زندگی اش تغییر
می‌کند و وارد جریان اختلاس و کلاهبرداری می‌شود. او به شکل غیرمنتظره‌ای
صاحب مال و منال و ثروت بادآورده‌ای شده و از شخصیت قبلی خود فاصله
می‌گیرد. داستان در چند دوره زمانی از قاجار تا به امروز روایت می‌شود.
ادامه مطلب
آپارتمان 57 متری فاز 1
 
توضیحات :
57 متری – دو خواب – طبقه اول – خوش نقشه – فول بازسازی – بسیار شبک
 
امکانات :
کف سرامیک
کابینت ام دی اف
نورپردازی
کناف کاری
یه خواب مستر
نورگیر عالی
شیرآلات اهرمی
کاغذ دیواری
نقاشی
گچبری
 
شرایط پرداخت :
60وام
60رهن220نقد
 
مشاوره در امور خریدآپارتمان در اندیشه،فروش،مشارکت در ساخت
آدرس : اندیشه فاز یک ابتدای خیابان ارغوان شاهد املاک خانی
واژه های کاغذیبه کوشش سحر ارغوان و مریم فلاحی

و من در هزارتوی این قصه گم شدمقصه ی بی در و پیکر روزگاربی آغاز و پایان...تلخ و شیرین...بی نام و نشون...به دنبالت گشتم تا پایان بدهی به این کتاب صد ساله!پایانش را بنویسی تلخ یا شیرین؟!مهم نیست. من فقط به دنبال آن پنج حرف آخرمکه پایان دهی به هر چیزی که میان ما فاصله انداختتا پیدا شوم در آغوش تویا مردمی که گمم کردند( زهرا شرفی )
‌برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshan
صبح‌های زود که به دفتر تشکل آرمان در دانشگاه می‌رفتم و حدود یک ساعتی وقت برای استراحت داشتم، در میان کتاب‌های قدیمی و خاک گرفته‌ی کتابخانه، کتابی را پیدا کردم به نام «بلند تا باران» که مجموعه شعری بود از هوشنگ جهانشاهی.
چند روز را صبح‌ها به خواندن اشعار این شاعر عزیز پرداختم و لذت بردم؛ راستش چند باری هم بند دلم پاره شد. در اینترنت اسم ایشان را جستوجو کردم ولی متاسفانه هیچ اطلاعات خاصی موجود نبود.
با توجه به اینکه این کتاب در دهه 70 چاپ ش
⚛ساختار بنیادین انجمن علمی روانشناسی و علوم تربیتی 
دانشگاه پیام نور مرکز فردوس 
____________________
ساختار انجمن علمی به درخواست اعضای منتخب یا منتسب و تایید هیأت موسس تغییر می‌کند. 
تا زمان برگزاری انتخابات ، اعضای منتسب در سمت های ذکر شده فعالیت خواهند نمود. 
برگزاری انتخابات درصورت درخواست گروه منتسب فعلی و تایید هیات موسس خواهد بود. 
27 اردیبهشت 1398
محمود هوشنگ نژاد 
دبیر هیات موسس انجمن علمی 
—-----------------------------------
اعضای هیات موسس انجمن علمی
تازه دارد فهمم میشود چه بر سرم رفته است... اگر تمام اشعار ابتهاج و منزوی و شهریار را هم ممزوج کنم، باز هم کفاف دردهایم نمیشود... آنقدر دلگیرم که گویا جهان در برابر دلمرده است، به راستی مرگ واژه باشکوهی است برای اینگونه زیستن.. نمیدانم، این سکوت، این تحمل، این فریاد، این ناشکیبایی از کجا در وجودم رخنه کرد... هر چه تبر هم بزنم فایده نکند، انگار بعضی چیزها از درون فاسد شده است.. عزیز من! از من بشنو... آنقدر حیرانم که به جامی هم جمی جهان‌نما را بنگرم و
نمی‌دونم چی شد که یک بار موقع صبحانه با هم‌اتاقی‌م تصمیم گرفتیم خودمون رو فاش کنیم. بی‌کم و کاست قصه‌ی زندگی‌هامون رو بریزیم وسط و نترسیم از قضاوت شدن. نترسیم از فاش شدن و از عمق وجودمون خودمون باشیم. 
اما علت اون صبح هرچه که بود، نتیجه‌اش امروزی بود که از اتفاقی که براش افتاد، با هم گریه کردیم. تجربه‌های مشابهمون رو گذاشتیم وسط و هم‌دردی و هم‌دلی رو به معنای واقعی کلمه امروز تجربه کردم. 
گفت: اگه تو امروز نبودی من چی کار می‌کردم؟ گفتم:

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها